در معرکه بي واهمه بايد رفتن *** از غربت آن امام خود کاهيدن بگذشته هزارو چندي از غيبت او*** ننگ است که سستي کنم و خوابيدن حالا که مطابق روايات و حديث *** آيات و نشانه ها مکرر ديدن با يد که به عرصه ي ظهور گام نهاد *** جر سومه ي ظالمانه را برچيدن حيف است که در عصر ظهورم اما *** چششم زجهان ببندم و ناديدن ((بنگر که چه موجي به جهان افتاده *** ما را همه جا مبشرش ناميدن )) از پاي نمي نشينم ، اي شمس بدان *** تا جلوه کني و دم به دم تابيدن با سيد علي عجب صفائي دارد *** سر روي رکاب مرکبت سائيدن
الهم عجل لوليک الفرج بحق زينب کبري